ضرب المثل

داستان ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد! | ماجرای ضرب المثل معروف

ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد.

داستان ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد! | ماجرای ضرب المثل معروف
کدخبر : 16230
پایگاه خبری تحلیلی پیشنهاد ویژه :

 

ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن به کار می رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی:داستان زدن) است.تاریخ پیدایش امثال و حکم به مدت ها پیش بر می گردد چنانچه از قدیم الایام جملات و ماجراهایی وجود داشتد که بخاطر یک اتفاق بازگو می شدند و ربطی به این اتفاقی که افتاده بود داشته است،تا پیش از این تاریخچه ضرب المثل هایی راکه با عنوانی رواج داشته اند بررسی می کردیم اما در این مطلب قصد داریم خود انواع ضرب المثل را ریشه یابی کنیم و ببینیم ضرب المثل معروف چیست.

یکى از شاهان با چند نفر از وزیران و یاران ویژه اش در فصل زمستان به بیابان براى شکار رفتند. از آبادى بسیار دور شدند تا اینکه شب فرا رسید و هوا تاریک شد، آنها در بیابان، خانه کوچک کشاورزى را دیدند. شاه به همراهان گفت: شب به خانه آن کشاورز برویم، تا از سرماى بیابان خود را حفظ کنیم.

یکى از وزیران گفت: به خانه کشاورز ناچیزى پناه بردن شایسته مقام ارجمند شاه نیست، ما در همین بیابان خیمه اى برمی افروزیم و آتشى روشن می کنیم و امشب را بسر می آوریم.

کشاورز از ماجراى در بیابان ماندن شاه و همراهانش باخبر شد، نزد شاه آمد و پس از احترام شایان، گفت: از مقام شاه چیزى کاسته نمی شد، ولى نگذاشتند که مقام کشاورز، بلند گردد.

این سخن کشاورز، مورد پسند شاه واقع شد، همان شب با همراهان به خانه کشاورز رفتند و تا صبح آنجا بودند. صبح شاه جایزه و لباس و پول فراوانى به کشاورز داد.

در زمان‌های قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالی‌اش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش می‌کردند. بر اثر مرور زمان و فعل و انفعلات شیمایی و فعالیت‌های بیولوژیکی و زاد و ولد حیوانات، تعداد جینگیلوندان بیش از حد نیاز شده و لانه و غار و آغل و طویله در جینگیل کمیاب شده بود. همه خانه‌ها پر شده و جایی برای اسکان متولدان جدید نمانده بود.

کار به جایی رسیده بود که حیوانات توی هم می‌لولیدند و شب‌ها نصف اهالی جینگیل کف‌خواب و بغل‌خواب بودند و نصف دیگر سر شاخه‌ها برای یک وجب جا تا صبح چینگ و چینگ می‌کردند. کم‌کم اوضاع بحرانی شد و کار به گیس‌کشی و نسل‌کشی کشید.

 

حیوانات به ناچار دست به دامن قانون جنگل شدند که مدت‌ها مسکوت مانده بود. هرکس زورش بیشتر بود، لانه بهتر را برمی‌داشت. اگر صاحبلانه معترض می‌شد، فردا استخوان‌های لیس‌زده و پَر و پشم ریخته‌اش را پشت لانه سابقش جارو می‌کردند.

موش‌ها سوراخ مارمولک‌ها را به زور تسخیر می‌کردند. روباه‌ها خودشان را در لانه موش‌ها جا می‌کردند. گرگ‌ها شب به شب روباه‌ها را بی‌خانمان می‌کردند و شیر‌ها هم که از اول خانه مخصوص خودشان را داشتند. این وسط خرس‌ها بدون سرپناه مانده بودند، به خاطر آی‌کیوی پایین و البته شاخص توده بدنی بالایشان.

مدتی به همین منوال گذشت تا عرصه به حیوانات تنگ شد. تنگ که بود، کلا بسته شد. برای همین گروهی از مورچه‌ها تصمیم گرفتند رو به انبوه‌سازی بیاورند. دست به کار شدند و هر تنه درخت و زمین بایر و سوراخ و سنبه‌ای که گیر می‌آوردند را سر و سامان می‌دادند و با آب دهانشان لانه‌ای می‌ساختند و به متقاضیان واگذار می‌کردند.

با توجه به پشتکار و روش‌شان که فقط به تف مخصوص نیاز بود و بس، کارشان خوب گرفت و آن‌قدر خانه ساختند که از آن قدر بیشتر و روی دستشان باد کرد. این طوری شد که گروه دیگری از حیوانات آستین بالا زدند و راه افتادند برای این لانه‌ها مشتری پیدا کنند. کار این‌ها نیز حسابی گرفت، حتی بیشتر از کار آن‌ها. دلیل موفقیت‌شان هم زبان خوش‌شان بود.

جوری برای پرکردن هر پسغوله‌ای در جینگیل زبان می‌زدند که حتی مار با آن زبان نیش‌دارش را از سوراخش بیرون می‌کشیدند و خرس‌های بی‌سرپناه را در لانه مار‌ها جا می‌دادند. این‌گونه بود که ضرب‌المثل «زبان خوش لانه یابان و لانه قالبکنندگان…، مار را از سوراخش بیرون می‌کشد و به جایش خرس را فرو می‌کند» ساخته و خلاصه شد.

 

 

آیا این خبر مفید بود؟
ارسال نظر:

  • پربازدید
  • پربحث ها
  • ۲۴ ساعت
  • هفته
  • ماه
  • ۲۴ ساعت
  • هفته
  • ماه
روی خط رسانه