چینش خانه شما با مردم حرف می زند | معنا و مفهوم چینش خانه تان را درک کنید

همان‌طور که ظاهر انسان مورد قضاوت دیگران قرار می‌گیرد و اطلاعاتی درباره انسان به دیگران می‌فرستد، خانه هر کس هم می‌تواند چیزهایی درباره آن فرد به دیگران بگوید. چرا ما با چنین دقتی خانه‌های‌مان را می‌چینیم و اشیای داخل آن را باوسواس فراوان انتخاب می‌کنیم؟

چینش خانه شما با مردم حرف می زند | معنا و مفهوم چینش خانه تان را درک کنید
کدخبر : 20367
پایگاه خبری تحلیلی پیشنهاد ویژه :

یکی از معنادارترین فعالیت‌هایی که ما همیشه مشغول آن هستیم، خلق یک خانه است. طی سال‌ها ـــ به‌طور معمول با انبوهی ایده و فداکاری فراوان ـــ مبلمان، ظرف و ظروف، تابلوها، فرش‌ها، نازبالش‌ها، گلدان‌ها، گنجه‌ها، شیرآلات، دستگیره‌های در و چیزهایی از این قبیل را، در منظومه متمایزی که با واژه «خانه» تقدسش می‌بخشیم، گرد هم می‌آوریم. در حالی که اتاق‌های‌مان را خلق می‌کنیم، چنان با شور و اشتیاق درگیر فرهنگ می‌شویم که ظاهراً به‌ندرت در قلمروهای والاترِ موزه‌ها و گالری‌ها چنین می‌کنیم. ما به‌طور عمیقی به اتمسفر یک تابلو می‌اندیشیم، درباره رابطه بین رنگ‌های روی یک دیوار تأمل می‌کنیم، درمی‌یابیم که شکل پشتی یک مبل چقدر می‌تواند مهم باشد و دقت می‌کنیم که چه کتاب‌هایی واقعاً شایسته توجه مدام ما هستند.

خانه‌های‌مان لزوماً جذاب‌ترین یا مجلل‌ترین محیطی نیست که می‌توانیم در آن‌ها وقت بگذرانیم. همیشه هتل‌ها یا فضاهای عمومی‌ای وجود دارد که به‌مراتب شکوهمندتر است. اما بعد از اینکه مدت زیادی در سفر بوده‌ایم، بعد از اینکه شب‌های زیادی را در اتاق‌های هتل یا تخت‌خواب‌های دوستان‌مان گذرانده‌ایم، به‌طور معمول اشتیاق نیرومندی را به بازگشت به اسباب و اثاثیه خودمان حس می‌کنیم، اشتیاقی که فی‌نفسه ربطی به‌راحتی وسایل ندارد.

خانه‌های ما کارکردی خاطره‌گرایانه دارند، و آنچه در به‌خاطرسپاری‌اش به ما کمک می‌کنند، شگفتا اینکه، خودمان هستیم. ما می‌توانیم این نیاز به تسلی هویتی با ماده را در تاریخ دین ببینیم. انسان‌ها از روزهای نخستین توجه و خلاقیتی ویژه را صرف ساخت خانه برای خدایان‌شان کرده‌اند. آن‌ها احساس نکرده‌اند که خدایان‌شان می‌توانند هر جایی زندگی کنند، بیرون در طبیعت یا مثلاً در هتل؛ آن‌ها باور داشته‌اند که خدایان‌شان به مکان‌هایی خاص، معابد، نیاز دارند که سرشت خاص‌شان می‌تواند از طریق هنر و معماری متجلی شود.

برای یونانیان باستان، آتنا الهه خرد، منطق و تناسب و توازن بود و در سال ۴۲۰ پیش از میلاد برای او خانه‌ای در تپه‌های آکروپولیس بنا کردند. خانه‌اش بزرگ نبود ـ تقریباً اندازه یک آشپزخانه متوسط امریکایی ـ اما به‌طور فوق‌العاده‌ای درخور و زیبا بود. این معبد حس شکوهمندی و در عین حال مهمان‌نوازی را تلقین می‌کرد. به طور نازک‌بینانه‌ای متعادل و منطقی، آراسته و فرهمند بود. معبد همان سکناگزیده‎اش بود که هنرمندانه در دل سنگ‌آهک حک شده بود.

یونانیان چنین توجهی را به خانه ــــ معبد آتنا مبذول می‌کردند چراکه آن‌ها ذهن انسانی را درک می‌کردند. آن‌ها می‌دانستند که بدون معماری ما به زحمت می‌افتیم که باید به چه چیزی توجه کنیم و، افزون بر آن، چه کسی هستیم. به زبان آوردن اینکه آتنا مظهر شکوه و توازن بود، به‌خودی‌خود کافی نبود. به بنایی نیاز بود که این ایده را به‌طور قوی و مداوم یادآوری کند.

خانه‌های ما نیز، بدون ایده‌ای بلندپروازانه یا فوق طبیعی، همچون معابد هستند. فقط اینکه آن‌ها معابدی برای ما هستند. ما انتظار نداریم که پرستیده شویم؛ با این حال بر آنیم ـــ که همچون معبد ـــ مکانی بسازیم که به شکلی بسنده ارزش‌ها و شایستگی‌های معنوی ما را مجسم کند.

ما حرص‌وجوش می‌خوریم، زیرا اشیاء، به شیوه خودشان، همگی کاملاً بیّن هستند. دو صندلی که نقش فیزیکی کمابیش مشابهی ایفا می‌کنند، می‌توانند دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی از زندگی را بیان کنند. یک صندلی ساخته معمار سویسی قرن بیستمی، لو کُربوزیه، درباره کارایی، هیجان درباره آینده، روح بین‌المللی، بی‌تابی پیرامون نوستال‍ژی و دل‌بستگی به خرد خبر می‌دهد. صندلی دیگر ساخته طراح انگلیسی قرن نوزدهمی، ویلیام موریس، ارجحیت جهان پیشاصنعتی، زیبایی سنت، جاذبه شکیبایی و کشش امر محلی را عیان می‎سازد. احتمالاً وقتی نگاه‌مان به یک صندلی می‌افتد، چنین سناریوهای روشنی را در ذهن نداریم؛ اما در نزدیک‌ترین حد به آستانه خودآگاهی، ما ملزمیم به چنین پیام‌هایی که از سوی اشیاء به ‌آرامی و به پیوستگی به جهان ساطع می‌شود قویاً واکنش نشان دهیم.

کاوش برای ساخت یک خانه به نیاز به ثبات و ساماندهی خودِ پیچیده‌مان مرتبط است. این کافی نیست که در ذهن‌ خودمان بدانیم کیستیم. ما به چیزی ملموس‌تر، مادی‌تر و حسی‌تر برای تعین بخشیدن به جنبه‌های متنوع و متناوب هویت‌مان نیاز داریم. ما باید روی انواع مشخصی کارد و چنگال، قفسه‌های کتاب، گنجه‌های رخت‌شویی، صندلی‌های راحتی برای هماهنگ شدن‌مان با اینکه کیستیم و می‌خواهیم که باشیم تکیه کنیم. ما برای خودمان فیس و افاده نداریم؛ ما می‌کوشیم هویت‌های خودمان را در یک مخزن گرد آوریم، خودمان را از تباهی و تشتت محفوظ بداریم. خانه یعنی جایی که روح ما احساس می‌کند ظرف فیزیکی مناسبش را پیدا کرده است؛ جایی که هر روز اشیائی که در میان‌شان زندگی می‌کنیم، در سکوت اصیل‌ترین تعهدات و عشق‌های‌مان را به ما یادآوری می‌کنند./همشهری

 

آیا این خبر مفید بود؟
ارسال نظر:

  • پربازدید
  • پربحث ها
  • ۲۴ ساعت
  • هفته
  • ماه
روی خط رسانه