ضرب المثل

داستان ضرب المثل از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم | ماجرای ضرب المثل معروف

از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم.

داستان ضرب المثل از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم | ماجرای ضرب المثل معروف
کدخبر : 15850
پایگاه خبری تحلیلی پیشنهاد ویژه :

در زمانهای قدیم یک روستائی جل و پلاسش را برداشت و به ده همسایه رفت و مهمان دوستش شد. نه یک روز نه دو روز نه سه روز بلکه چند هفته ای آنجا ماند. یک روز زن صاحبخانه که از پذیرائی او خسته شده بود به شوهرش گفت:

بیا یک فکری کنیم شاید بتوانیم این مهمان سمج ر ا از اینجا بیرون کنیم.

با همدیگر مشورت کردند دست آخر زن گفت امروز تو که از در بیرون آمدی بنا کن به کتک زدن من و بگو چرا به کارهای خانه نمی رسی و هرچه میگویم گوش نمیکنی و من با گریه و زاری میروم پیش مهمان میگویم:

شما که چند هفته است منزل ما هستی و امروز هم میخواهی بروی آیا در این مدت از من بدی دیدی؟

شاید به این وسیله خجالت بکشد و برود.

مرد قبول کرد و روز بعد که از سرکار به خانه آمد بنا کرد با زنش اوقات تلخی کردن و دست به چوب برد و بنا کرد به کتک زدن زن.

زن گفت چرا مرا میزنی؟

شوهر گفت نافرمانی میکنی.

زن گریه کنان به مهمان پناه برد و گفت ای برادر تو که چند هفته است منزل ما هستی و امروز دیگر میخواهی بروی آیا از من نافرمانی دیده ای؟

مهمان با خونسردی گفت:

من چند هفته است اینجا هستم و چند هفته دیگه هم خواهم ماند، اما از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم.

 

آیا این خبر مفید بود؟
ارسال نظر:

  • پربازدید
  • پربحث ها
  • ۲۴ ساعت
  • هفته
  • ماه
  • ۲۴ ساعت
  • هفته
  • ماه
روی خط رسانه